کد مطلب:1765 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:413

مقاله ثالثه(باب هشتم)
باب هشتم در آداب سلام است و در آن دو فصل است

فصل اوّل

بدان كه عبد سالك چون از مقام سجود، كه سرّ او "فنا" است، به خود آمد و حالت صحو و هشیاری برای او دست داد و از حال غیبت از خلق به حال حضور رجوع كرد، سلام دهد به موجودات- سلام كسی كه از سفر و غیبت مراجعت نموده. پس در اولِ رجوع از سفر، سلام به نبیّ اكرم دهد؛ زیرا كه پس از رجوع از وحدت به كثرت، اولْ حقیقتْ تجلّی حقیقت ولایت است- نَحْنُ الأَوَّلوُنَ السّابِقوُن. "617" و پس از آن، به اعیان دیگر موجودات به طریق

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 367

تفصیل و جمع توجّه كند.

و كسی كه در نماز غایب از خلق نبوده و مسافر إلی اللَّه نشده، برای او سلام حقیقت ندارد و جز لقلقه لسان نیست. پس، ادب قلبیِ سلامْ به ادب جمیع صلاة است؛ و اگر در این نماز، كه حقیقت معراج است، عروجی حاصل نشده و از بیت نفس خارج نشده، سلام برای او نیست. و نیز در این سفر اگر سلامت از تصرّفات شیطان و نفس امّاره بود، و در تمام این معراج حقیقی قلب را علتی نبود، سلام او حقیقت دارد و الّا لا سلامَ لَه. آری، سلام بر نبیّ (ص) بنا بر این، سلام با حقیقت است، زیرا كه او در این سفر معراجی و در این سیر إلی اللَّه صعوداً و نزولًا متّصف به سلامت است و در تمام سیر از تصرّفات غیر حق عاری و بری است؛ چنانچه اشاره به آن در سوره مباركه انّا أَنْزَلْنا نمودیم.

فصل دوم

عن مِصباحِ الشَّریعَةِ. قالَ الصّادِقُ علیه السّلام: مَعْنَی "السَّلام" فِی دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ، الْأَمَانُ؛ أَیْ، مَنْ أَدَّی أَمْرَ اللَّهِ وَ سُنَّةَ نَبِیِّهِ صلی اللَّه علیه و آله خَاشِعاً مِنْهُ قَلْبُهُ، فَلَهُ الْأَمَانُ مِنْ بَلاءِ الدُّنْیَا وَ بَرَاءَةٌ مِنْ عَذَابِ الْآخِرَةِ. وَ "السَّلامُ" اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ تَعَالَی، أَوْدَعَهُ خَلْقَهُ لِیَسْتَعْمِلُوا مَعْنَاهُ فِی الْمُعَامَلاتِ وَ الْأَمَانَاتِ وَ الْإِضَافَاتِ وَ تَصْدِیقِ مُصَاحَبَتِهِمْ فِیمَا بَیْنَهُمْ وَ صِحَّةِ مُعَاشَرَتِهِمْ. و اذا أَرَدْتَ أَنْ تَضَعَ السَّلامَ مَوْضِعَهُ وَ تُؤَدِّیَ مَعْنَاهُ، فَاتَّقِ اللَّهَ، وَ لْیَسْلَمْ مِنْكَ دِینُكَ وَ قَلْبُكَ وَ عَقْلُكَ، وَ لا تُدَنِّسْهَا بِظُلْمَةِ الْمَعَاصِی، وَ لْتَسْلَمْ حَفَظَتُكَ أَنْ لا تُبْرِمَهُمْ [ای، لا تُضجِرَهُمْ ] وَ لا تُمِلَّهُمْ وَ تُوحِشَهُمْ مِنْكَ بِسُوءِ مُعَامَلَتِكَ مَعَهُمْ، ثُمَّ صَدِیقُكَ ثُمَّ عَدُوُّكَ؛ فَإِنَّ مَنْ لَمْ یَسْلَمْ مِنْهُ مَنْ هُوَ الْاقْرَبُ إِلَیْهِ، فَالْأَبْعَدُ أَوْلَی. وَ مَنْ لا یَضَعُ "السَّلامَ" مَوَاضِعَهُ هذِهِ، فَلا سَلامَ وَ لا تَسْلیمَ (سِلْمَ- خ)؛ وَ كَانَ كَاذِباً فِی سَلامِهِ وَ إِنْ أَفْشَاهُ فِی الْخَلْقِ. "618"

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 368

فرماید: "معنای "سلام" در دنباله نمازها، "امان" است؛ یعنی، كسی كه اوامر الهیّه و سنن نبویّه را ادا كند با خشوع قلبی، ایمن از بلاء دنیا و عذاب آخرت شود." یعنی از تصرّفات شیطانیّه در دنیا مأمون شود؛ چه كه اداء اوامر الهیّه با خشوع قلبی موجب قطع تصرّف شیطان است- إن الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنكر. "619"

پس از آن، اشاره به سرّی از اسرار "سلام" فرماید و گوید: "سلام یكی از اسماء اللَّه است كه خدای تعالی به ودیعت در موجودات قرار داده." و این اشاره به مظهریّت موجودات از اسماء الهیّه است. و باید عبد سالك این لطیفه الهیه را كه در باطن ذات و خمیره او به ودیعت نهفته است، اظهار كند، و در جمیع معاملات و معاشرات و امانات و ارتباطات استعمال كند، و در مملكت باطن و ظاهر خود نیز سرایت دهد؛ و در معاملات با حق و دین حق تعالی استعمال نماید تا خیانت به ودیعت الهیه نكرده باشد. پس، حقیقت "سلام" را سرایت دهد در جمیع قوای ملكیّه و ملكوتیّه خود و در جمیع عادات و عقاید و اخلاق و اعمال خویش تا خود از همه تصرّفات سالم ماند. و طریق تحصیل این سلامت را تقوی معرفی فرموده.

و باید دانست كه تقوی را مراتب و منازلی است:

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 369

پس، تقوای ظاهر، نگاهداری ظاهر است از قذارت و ظلمت معاصی قالبیّه. و این تقوای عامّه است.

و تقوای باطن، نگاهداری و تطهیر آن است از افراط و تفریط و تجاوز از حد اعتلال در اخلاق و غرائز روحیّه. و این تقوای خاصّه است.

و تقوای عقل، نگاه داری و تطهیر آن است از صرف آن در علوم غیر الهیّه. و مراد از علوم الهیّه علومی است كه مربوط به شرایع و ادیان الهیّه باشد. و جمیع علوم طبیعه و غیر آنها كه برای شناخت مظاهر حق است الهیه است و اگر برای آن نباشد، نیست، هر چند مباحث مبدأ و معاد باشد. و این تقوای اخصّ خواص است.

و تقوای قلب، و آن نگاه داری آن است از مشاهده و مذاكره غیر حق. و این تقوای اولیاء است. و مقصود از حدیث شریف كه فرماید حق تعالی: أَنَا جَلیسُ مَنْ جَلَسَنی، "620" همین خلوت قلبی است. و این خلوت بهترین خلوات و خلوتهای دیگر مقدمه حصول همین است.

پس، كسی كه متّصف به همه مراتب تقوا شد، دین و عقل و روح و قلب او و جمیع قوای ظاهره و باطنه اش سالم ماند؛ و حَفَظه و موكّلین او نیز سالم مانند و از او ملول و منضجر و وحشتناك نشوند. و معاملات و معاشرات چنین شخصی با صدیق و عدوّش به طریق سلامت شود؛ بلكه ریشه عداوت از باطن قلبش منقطع شود، هر چند مردم با او عداوت ورزند. و كسی كه به جمیع مراتبْ سلامت نباشد، به همان اندازه از فیض "سلام" محروم و به افق نفاق نزدیك شود، نعوذ باللَّه منه. و السّلام.